- پای خوست
- هر چیز که در زیر پای کوفته شده باشد لگد کوب لگدمال پای خاسته پا خسته پای خوست
معنی پای خوست - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لگد کوب، لگد مال
هر چیزی که زیر پا کوبیده و لگدمال شده باشد، لگدکوب، پایمال، برای مثال فراوان کس از پیل شد پای خست / بسی کس نگون ماند بی پا و دست (اسدی - مجمع الفرس - پای خست)
پای خست پای خسته
پای خست پای خسته
عمل بوسیدن پای، زیارت
زمین گلناک و مرطوب که بسبب رفت و آمد بسیار خشک و سخت شده باشد
پیر سالخورده فرتوت، ضعیف ناتوان
بوسنده پاظنکه پای کسی را بوسد، پای بوسی تشریف بخدمت: بپا بوس علی بن موسی الرضا مشرف شدم. یا به پابوس کسی رفتن، بخدمت او رسیدن حضور او مشرف شدن
مقید، اسیر محبت
زمین گلناک و مرطوب که بسبب رفت و آمد بسیار خشک و سخت شده باشد
پابست، برای مثال اول اندیشه وآنگهی گفتار / پای بست آمده ست و پس دیوار (سعدی - ۵۶) ، خواجه در بند نقش ایوان است / خانه از پای بست ویران است (سعدی - ۱۵۰)
چیزی که در زیر پای کوفته و نرم شده باشد لگد مال پی سپر: چنان بنیاد ظلم از کشور خویش بفرمان الهی کرد پیخست... (عنصری)، عاجز درمانده کسی که در جایی گرفتار آید و نتواند رها شدن پیخسته، بد بو متعفن گندیده
پی خسته، پای خست، پایمال شده، لگدکوب شده، خسته، درمانده، ناتوان، عاجز